بـــــــرم بهتــــــــــره
میخواهم از بارانی بنویسم که مرا خیس نکرد عاشق کرد.
بچه تر که بودیم ، مردها را به بازی نمی گرفتیم؛
نظرات شما عزیزان:
مردها مرد بودند و نامرد ها نامرد .
هم قرار داشتیم و هم غرور ؛ قدمان که بلند تر شد ، سقف دلمان کوتاه تر شد .
هوس گٌر گرفت و تازه دلیلی برای بازی پیدا شده بود .
بازی که تمام شد ؛ نه قراری ماند ، نه غروری .
Power By:
LoxBlog.Com |