بـــــــرم بهتــــــــــره
میخواهم از بارانی بنویسم که مرا خیس نکرد عاشق کرد.
✘.. دریا می شوم بـد اخلـاق نیـستـم چِرآ دُوبـآرهِ بَرْگَشْتی؟!؟ نَبْشِ قَبْرْ گُـنـآهْ اَسْـتْ “مـُومـِنْ”! بــــِـفـَــهْـــــمْ… ! . . ... تو که باشی معجزه ای در من رخ میدهد به نام آرامش … دلم بهانه ای میخواهد ! ✘.. غَـریـبـﮧ هـا ڪِـﮧ هـیـچـ . . . √ مـכّتــے اωـت כرכ هـایــم را حـس نـمــے ڪنـــم…! اینها دردواره های یک دل دیوانه اند که تلخ کامی هایش را به جان کلمات ریخته و اینجا ضیافت غم برپا کرده!! دردهایی که مطلب نیست زیبا نیست عالی نیست جالب نیست تنها تلخ اند و گس اند، دردند!! ومن دیوانه ای که جزدرد و غم نمی دانم. دردهایم با کلمات قایم باشک بازی می کنند و من ذره ذره تکه تکه خودم را در شعرهایم ریخته ام!! لطفا واژه هایم را ندزدید دلم گریه می خواهد؛ کـــــــــــاش گاهی زنــــــــــــــــــدگی مَن نمیتوانم باوَر کنم ... و من گاهی اوقات مجبورم باید این روزها را بنویسم تا خفه نشدم این پست را ســــــکوت می کنم تو بنویس !... اَز حال ِ من میپُرسی ؟! امـــــــــــروز یــــــک مــــــــرده شـــــــور را دیــــــــــــدم این روزها درد دارد وقتی منتظر هیچ دستی در هیچ جای این دنیا نباش روزی بودنم آرزو میشود که من دیگر نیستم نزد هیچ آدمی به خطایت اعتراف مکن مردانی را میشناسم که هنگام عصبانیت پسر:بزرگترین آرزوت چیه؟
من خیلی وقته از کسی ناراحت نمیشم ...
وقتی هر شب در بسترم
یاد تو جاری ست ، مثل رود .✘..
فـقـط قـرار نیست با هر کـسی خـوب بـاشـم!
همه چـــــــــــی داشت خوب پیش می رفت،
تا اینکــــــه…...
بزرگـــــــــــ شـدیــــــم
باش ، حتی همین قدر دور !
اما حسادت انواع دارد :
از حسادت سایز دور کمر تا حسادت به اندازه ی پشت پلک ها .
اما عمیـــق ترین ، ُبرنـــده ترین و عــذاب آور ترین حسادتمان
وقتی است که دل مــی بنــدیم ،
دل به یه مـــرد می بنــدیم،
دیگه تاب نداریم صدایی جز ما ، نگاهی جز ما ، دستانی جز ما ،
اصلاً هر چیزی جز ما از هـــزار فرسخیش رد شود.
که ای کـاش کــــور شود ، کَـــــر شود، بشکند و یا اصلا بمیــــــرد :
" رقیـــب "
برای ادامه زندگی...
مثل یک بوسه عاشقانه ...!
که یادم بیاورد ؛
هنوز ،
زنده ام...!
בوسـتـاלּ هَـمـ گـاهـﮯ
بِـﮧ اَنـבازهـ ے בو ، سِـﮧ פֿَـطـ بـیـشـتَـر
פـوصِـلـﮧ اَتـ را نَـבارَنـב ✘..!!
כرכ هــا تمـــام نشـכه…
اعـصــابــم כیگــر ڪـار نـمــے ڪنــכ (!)
و ایـטּ ابــﭡــכاے ” مُــرכטּ ” اωـت…!
اگر بخواهید به شما هدیه میدهم!
...
..
.
این وبلاگ پای فراتر نهاده است .
. . .
این وبلاگ خسته است
سرتان را به سرش نگذارید تا سرش را به دردتان نگذارد .
. . .
این وبلاگ به نارکولپسی دچار شده است .
دوست دارد یهویی بخوابد
. . .
این وبلاگ آغا پلیسه است .
شبها خواب و روزها هم خواب است .
. . .
این وبلاگ فاحشه است و بفروش میرسد .
. . .
این وبلاگ تعطیلات آخر هفته است
بگذرانیدش .
. . .
این وبلاگ کمی تا قسمتی ابری است و همراه با مه غلیظ صبحگاهی و پدیده ی گردوغبار
. . .
این وبلاگ سرمایه ی ملی است
در حفظ آن کوشا باشید .
. . .
این وبلاگ شکست عشقی است
بخوریدش .
. . .
این وبلاگ شوق دیدار است
اشک بریزید .
یکی بیاید و با حرفی کوچک بهانه بدهد دستم. . .
[◄◄ι] [ ιι ] [■] [►] [ι►►]
داشت . . .
فکر میکنم همه اَش خواب میبینم ...
آخر چطور مُمکن اَست ... ؟
مَگر می شود اَز دیوارها عُبور کرد ؟
یا اَز آب گُذشت و خیس نشد ؟ !
ما تمام ِ این کارها را کردیم !
حَتی اَز کوه پَرت شُدیم و خراشی برنداشتیم !!
.
.
.
.
- اَحمق ! ما مُــــــــرده ایم ... !
به آرامشِ عمیقِ سنگ حسادت کنم
چقدر خیالش آسوده است
چقدر تحملِ سکوتش طولانیست
چـــــــــــــــــــقدر ...
بعضی شبها تو زندگیم هست که
کاملا آمادگی دارم سرم ُ بذارم بمــــیرم
فارغ از تمامِ کارهایی که کردم و نکردم
بی خـــــیال از همه چی ....
خـــــیلی آروم
*** مثلِ همین امشب ***
تــــــــو بنویس ...
از دلتنگی هایتــــــ ، از دردهایتــــــ
از هرچه دلتـــــ می گوید !...
بنویس برایـــــــــم...
نفس میکشم ،
تا بجای ِ مُرده ها خاکم نکنند ...
اینگونه اَست حال ِ من ...
چیزی نپُرس !
آنچنان زیبا می شست که لکه ای هم باقـی نمیـماند
اما نمی دانم چرا پدرم از او خوشش نمی آید!
ومدام گریه میـکند و مادرم نیز نفرینش . . .
او که زن خوبی است ، من دوستش دارم
فقط کاش ناخن هایش را میگرفت
تمام بدنم را زخم کرد...
اگر خون هم گریه کنی
عمق همدردی دیگران با تو
یک کلمه است :
" آخـــــــی"
همه چیز را میدانی!
و فکر میکنند نمیدانی!
و غصه میخوری که میدانی!
و میخندند که نمیدانی!
اشکهایت را با دستهای خودت پاک کن ؛ همه رهگذرند !
آن روز جای من خوب است و حال تو خراب . . .!!!
زیرا به سرعت ژست خدا را برایت میگیرد.
داد نمیزنند
ناسزا نمیگویند
نمیزنند
نمیشکنند
تهمت نمیزنند
کبود نمیکنند
خراب نمیکنند
تنها سیگاری روشن میکنند و در آن میسوزانند تمام خشم خودرا
تا مبادا به کسانی که دوستش میدارند از گل کمتر گفته باشند...
دختر:اینکه عشقمو زیر بارون بغل کنم
-تو چی؟
پسر:اینکه کسی که زیر بارون بغلش میکنی من باشم ♥
اگر دیوانگی نباشد پس چیست؟؟!!!
وقتی در این دنیا یه به این بزرگی
دلت فقط هوای یک نفر را میکند ...
تمام سختیش یه خنده زورکیه ...
و شونه بالا انداختن الکیه...
خیلی وقته خیلی چیزا رو میدونم و خودمو میزنم به ندونستنشون...
سختیش یه لحظه حرف عوض کردن و بی خیال شدنه...
خیلی وقت
خودم را در آن می بـینـم ...
دســت روے شانـه هایــش مــے گذارم ...
و مے گویــم :
چه تحملــے دارد ...
دلــت
Power By:
LoxBlog.Com |