بـــــــرم بهتــــــــــره
میخواهم از بارانی بنویسم که مرا خیس نکرد عاشق کرد.
امـــــــــــروز یــــــک مــــــــرده شـــــــور را دیــــــــــــدم
نظرات شما عزیزان:
آنچنان زیبا می شست که لکه ای هم باقـی نمیـماند
اما نمی دانم چرا پدرم از او خوشش نمی آید!
ومدام گریه میـکند و مادرم نیز نفرینش . . .
او که زن خوبی است ، من دوستش دارم
فقط کاش ناخن هایش را میگرفت
تمام بدنم را زخم کرد...
Power By:
LoxBlog.Com |