بـــــــرم بهتــــــــــره
میخواهم از بارانی بنویسم که مرا خیس نکرد عاشق کرد.
مَن نمیتوانم باوَر کنم ...
نظرات شما عزیزان:
فکر میکنم همه اَش خواب میبینم ...
آخر چطور مُمکن اَست ... ؟
مَگر می شود اَز دیوارها عُبور کرد ؟
یا اَز آب گُذشت و خیس نشد ؟ !
ما تمام ِ این کارها را کردیم !
حَتی اَز کوه پَرت شُدیم و خراشی برنداشتیم !!
.
.
.
.
- اَحمق ! ما مُــــــــرده ایم ... !
Power By:
LoxBlog.Com |