بـــــــرم بهتــــــــــره
میخواهم از بارانی بنویسم که مرا خیس نکرد عاشق کرد.
ماه که بالا می آید
تو نوشته می شوی، با تمام بودنت که پیشانی ات ماه بود
چشم هایت، خورشید
خنده هایت، چکاوک نارنج زار.
باد میآید
کاغذهایم را ... تو را با خود می برد.
غروب نکند؟
می خواهم درها و پنجــره ها را چفت کنم
و تــو را برای همیشــه بنویسم
نظرات شما عزیزان:
ماه که می رود آفتاب شود
می شود ماه را با دست هایت نگه داری،
Power By:
LoxBlog.Com |